دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی
گل های باغ می آورد،
و گیسوان بلندش را به بادها می داد ،
و دست های سپیدش را به آب می بخشید...
دلم برای کسی تنگ است که آن دو نرگس جادو را به
عمق آبی دریای واژگون می دوخت
وشعرهای خوشی همچون پرنده ها می خواند...
" دلم برای کسی تنگ است که همچون کودک معصومی
دلش برای دلم می سوخت
و مهربانی خود را نثار من می کرد ... "
کسی که بی من ماند ،
کسی که با من نیست ،
کسی که ...